English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5432 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
exchange of full powers U رسمیت یافتن تنزل نرخ ارز مبادله اسناد مربوط به تفویض اختیارات تام
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
devolution U تفویض اختیارات
departmentalism U اعنقاد به روش تمرکز دراداره کشور و تفویض اختیارات وسیع به مسئولین اداره امور تقسیمات کوچک مملکتی
to be reduced to the ranks U بپایه سربازی تنزل یافتن
exchange of instruments of ratification U مبادله اسناد دال بر تصدیق وتصویب موضوع مورد توافق یا تصویب معاهده
isocratic U دارای اختیارات برابر که دران اختیارات سیاسی همه کس یکسان است
double coincidence of wants U زیرا هرطرف مبادله باید کالائی را به بازار عرضه کند که طرف دیگر مبادله به ان نیاز دارد ونیز شرایط مبادله باید موردتوافق طرفین مبادله باشد
social contract U اعتقاد به این مسئله که تفویض قدرت به دولتها ناشی از نوعی قرارداد است که ضمن ان فردقسمتی از حقوق خود را به دولت تفویض میکند ومتقابلا" از وجود دولت برخوردار میشود
exchange depareciation U تنزل ارزش پول خارجی تنزل قیمت ارز
control U مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
controlling U مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
controls U مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
interchange U مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی
interchanges U مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی
interchanged U مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی
interchanging U مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی
formality U رسمیت
solemnization U رسمیت
sanctioning U به رسمیت شناختن
recognises U به رسمیت شناختن
sanctions U به رسمیت شناختن
recognition U به رسمیت شناختن
officialize U رسمیت دادن
recognizing U به رسمیت شناختن
recognizes U به رسمیت شناختن
recognize U به رسمیت شناختن
recognising U به رسمیت شناختن
sanction U به رسمیت شناختن
sanctioned U به رسمیت شناختن
authorizations U اختیارات
authenticated U سندیت یا رسمیت دادن
authenticating U سندیت یا رسمیت دادن
authenticates U سندیت یا رسمیت دادن
officialism U رسمیت مقررات اداری
authenticate U سندیت یا رسمیت دادن
unofficial U دارای عدم رسمیت
limited power U اختیارات محدود
full power U اختیارات تام
full powers U اختیارات تام
in power U دارای اختیارات
delegation of authority U دادن اختیارات
open the meeting U رسمیت جلسه را اعلام کردن
mandatory powers U اختیارات دولت قیم
ultra vires U تجاوز از حدود اختیارات
power of the keys U اختیارات کلیسای پاپ
To have full powers. U اختیارات کامل داشتن
fully empovered U دارای اختیارات تام
excathedra U طبق اختیارات محوله
deed of assignment U سند واگذاری اختیارات
divest someone of his power U از کسی سلب اختیارات کردن
ultra vires U بیش از حدود اختیارات قانونی
ultra vires U خارج از حدود اختیارات قانونی
deprive someone of his power U از کسی سلب اختیارات کردن
straw boss U [سرپرست فاقد اختیارات کافی]
on shall from a quo rum U جلسهای که باحضورنصف اعضابعلاوه یک تن رسمیت خواهد داشت
quorum U حداقل عده لازم برای رسمیت جلسه
proconsul U افسر دارای بعضی اختیارات کنسولی
To exceed ones authority. U ازحدود اختیارات خود فراتر رفتن
handing over U تفویض
conferment U تفویض
submission U تفویض
investitures U تفویض
investiture U تفویض
assigment U تفویض
I have a free hand in this matter. U دراینکار دستم باز است ( اختیارات دارم )
the bill defined his powers U حدود اختیارات وی دران لایحه معلوم گردید
lagate a latere U نماینده پاپ که دارای اختیارات کامل باشد
titular charge daffaires U کاردارسفارتخانه در حالی که اختیارات خاص داشته باشد
hand over U تفویض کردن
lodged U تفویض کردن
lodges U تفویض کردن
conferrable U قابل تفویض
give over U تفویض کردن
consignable U قابل تفویض
Delegation of Authority U تفویض اختیار
lodge U تفویض کردن
vouchsafe U تفویض کردن
vouchsafed U تفویض کردن
surrending the centre U تفویض مرکز
submission U واگذاری تفویض
vouchsafes U تفویض کردن
judicial delegation U تفویض قضایی
vouchsafing U تفویض کردن
turn over U تفویض کردن
isocracy U حکومتی که اختیارات سیاسی همه دران یکسان است
exchange control U نظارت دولت بر مبادله ارز کنترل مبادله ارز توسط دولت
resignations U کناره گیری تفویض
resignation U کناره گیری تفویض
propagating U گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagated U گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagate U گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagates U گشترش یافتن یا نشر یافتن
abdicated U تفویض کردن ترک گفتن
abdicating U تفویض کردن ترک گفتن
abdicate U تفویض کردن ترک گفتن
abdicates U تفویض کردن ترک گفتن
resigns U کناره گرفتن تفویض کردن
resign U کناره گرفتن تفویض کردن
program loans U قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها
tactically U مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactical U مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
inferences U روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
inference U روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
bioclimatic U مربوط به اقلیم شناسی مربوط به اب و هوا و نحوه زندگی
victual U مربوط به تهیه اذوقه مربوط به تامین خوار و بار
elevation guidance U دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما
submitting U واگذار یا تفویض کردن ارائه دادن
submit U واگذار یا تفویض کردن ارائه دادن
submitted U واگذار یا تفویض کردن ارائه دادن
submits U واگذار یا تفویض کردن ارائه دادن
rogatory letters U نامه محتوی تفویض نیابت قضایی
auditory U مربوط بشنوایی یا سامعه مربوط به ممیزی وحسابداری
genital U مربوط به توالد و تناسل مربوط به دستگاه تناسلی
trial and error <idiom> U یافتن راه حلهای مناسب برای یافتن راهی مناسب
supervisory U مربوط به نظارت مربوط به نافر امور
relative U که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
acoustical U مربوط به صدا مربوط به سامعه
acoustic U مربوط به صدا مربوط به سامعه
decreases U تنزل
degradation U تنزل
decreased U تنزل
decadency U تنزل
depreciation U تنزل
degression U تنزل
decadence U تنزل
set back U تنزل
decrease U تنزل
contraction U تنزل
contractions U تنزل
regress U تنزل
abate U تنزل
declining U تنزل
abating U تنزل
reduction U تنزل
reductions U تنزل
declines U تنزل
declined U تنزل
step backwards U تنزل
decline U تنزل
abated U تنزل
regression U تنزل
abates U تنزل
fall U تنزل
provincialism U اعتقاد به لزوم عدم تمرکز دراداره کشور و تقسیم اختیارات و مسئولیتها بین ایالات ونواحی کشور
to go backward U تنزل کردن
reduce U تنزل دادن
forfeiture U تنزل ارزش
deflation U تنزل قیمت
magnetic decay U تنزل مغناطیسی
pejorative U تنزل دهنده
lower U تنزل دادن
depression U تنزل افسردگی
lowered U تنزل دادن
lowering U تنزل دادن
depressions U تنزل افسردگی
depressions U تنزل ناصافی
lowers U تنزل دادن
fall off <idiom> U تنزل کردن
graceful degradation U تنزل مطبوع
fall U تنزل کرد ن
degrade U تنزل کردن
fall U تنزل کردن
reducing U تنزل دادن
degradation U تنزل رتبه
depression U تنزل ناصافی
decaying U خرابی تنزل
demotion U تنزل رتبه
mark down U تنزل قیمت
active U تنزل بردار
decays U خرابی تنزل
decay U خرابی تنزل
to come down with a run U تنزل کردن
cut rate U تنزل قیمت
degrade U تنزل دادن
decayed U خرابی تنزل
depreciative U تنزل دهنده
devaluation U تنزل نرخ
reduces U تنزل دادن
degradation U تنزل درجه
degrades U تنزل کردن
degrades U تنزل دادن
depreciator U تنزل دهنده
magnetic declination U تنزل مغناطیسی
retrograde U تنزل کننده
xenial U مربوط به مهمان نوازی مربوط به مناسبات بین مهمان و میزبان
range component U عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
distance angle U زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
decline U تنزل کردن کاستن
fluctuation U ترقی و تنزل نوسان
declining U تنزل کردن کاستن
demoting U تنزل رتبه دادن
declined U تنزل کردن کاستن
declines U تنزل کردن کاستن
demotes U تنزل رتبه دادن
degrades U تنزل رتبه دادن
comedown U تنزل رتبه ومقام
degrade U تنزل رتبه دادن
devaluation U تنزل قیمت پول
demonetize U تنزل پیدا کردن
declining industry U صنعت درحال تنزل
currency depreciation U تنزل ارزش پول
Recent search history Forum search
1کارشناس حقوق ثبت اسناد و املاک-مشاور امور ملکی و ثبتی وقیمت گذاری -
1This clause summarizes general aspects on AT commands and issues related to them. For further information, refer to ITU-T Recommendation V.25ter
1سلام دوستان . یک سوال داشتم.در عبارتی که نوشتم از کجا باید بفهمیم که کلمه طراحی به کل جمله برمی‌گردد یا فقط به piping
2تعریف فونتیک چیست؟
1معنی کنید: Residential Demand Side Management
1life cycle ceremonies
1It's not business to you
1afterbody and a forebody; at least one activatable flow effector on the missile or aircraft afterbody;
2شما اهل کجا هستید
1offshoring
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com